از دنیــــــا و آدمات....حتی از خودت...
شـــــــــــــــــــــاکــــــــی ام...
من کاری نکردم...ولی بدترین ضربه هارو خوردم!!!
تو کجا بودی؟؟
اونروزی که با زندگی و آیندمون بازی کردن،تو کجا بودی؟؟
وقتی خیانت عشقمو دیدم و زجه میزدم،تو کجا بودی؟؟
وقتی کارت عروسیشو گذاشتن تو دستم داشتم نابود میشدم،تو کجا بودی؟؟
وقتی شبا بابام از خستگی نا نداشت،تو کجا بودی؟؟
وقتی حاجیات مکه و کربلا بارها و بارها زیارت و سیاحت میکردن
ولی کودکان زیادی از گرسنگی جون میدادن،تو کجا بودی؟؟
خدایا....
توی این دنیا خیلی عذاب کشیدیم،
شب اول قبرمون به حرمت این همه عذابی که کشیدیم و هیچی نگفتیم...
خواهشا سکوت کن...
مثل روزایی که باید تو دهن خیلیا میزدی،اما سکوت کردی...!!!
اوني که اگه صــــــد دفعه هم
ناراحتــــش کني.....
هــربــار ميـــــــگه اين دفــعه
آخـــــريه که مي بخشــــــمت.....
و بــازم با اخـــــم ميــاد توي بغــــــلت...
دوست داشتنی تر میشوی
وقتی میان لبهایت دوستت دارم را جا میدهی
و با هر بوسه در دهانم میگذاری ...
دیـــوانـــه نـیستم
فـــــقـــط ...
فــقـــط طــوری “خـــــــــــاص” کــه دیـــگران نـمـی تـوانـــنــد
تـــــــو را “دوســــــــــــت دارم” ...
خوشـبخــتـی یعـنی
بـبـینـی عـشـقت مثل خــودت
یـه دیــووونه به تـمام معـناست...
^_^
از دنیــــــا و آدمات....حتی از خودت...
شـــــــــــــــــــــاکــــــــی ام...
من کاری نکردم...ولی بدترین ضربه هارو خوردم!!!
بــــه سلامتـــــــــی کســــــــــی که...!!!
نــــــــــــــــه!!!نــــــــــــــــه...!!!
این بار به سلامتـــــــــــــی خودم کـــــه وقتـــــــــــــــی بــــــه
امیــــــدها و آرزوهـــــام نرسیــــــــــــــــــدم
فقـــــــــــــــــــط چنــــــــــــدتا قطـــــــــــــــــره اشکـــــــــــــــــــــــــ
ازگوشــــــــۀ چشـــــــــمم اومــــــــــــــــــــــد و
سکــــــــــــــــــــــوتـــــــــــــــــ کــــــــردم...!!!
احتیـــــاط...!!!
در این شـــــهرِ لاکـــــردار
تمـــــــام کوچه باغ های عاشــــــقی
به اتــــــوبان های تنهــــــایی وصل می شـــــوند…
بعضی وقتا خداحافظ یعنی
نذار برم
یعنی:برم گردون
یعنی:سفت بغلم کن
یعنی:سرمو محکم بگیر تو دستات و بگو
خداحافظ و کوفت
خداحافظ و درد
خداحافظ و زهرمار
نمیذارم بری
تو مال خودمی...
سخت است ...
اتفاقي را انتظار بکشي ...
که خودت هم بداني در راه نيست ...
..
دوستش دارم
...امـّـا...
مي تـرسم بـگويــم و بگـويـد : ” مرسـي!!
يــا بگويـد بـه اين دلـيـل و آن دلـيـل دوسـتـم نـدارد...
يــا چـه مي دانـم...
مثـل خيـليـهـا بگـويـد ليـاقـتـم بـيـشـتـر از اين حرفـهاسـت...
مي تـرسـم از اينــکـه
هـرچـيـزي بـگويـد جُـز:
مــَــن هـم دوسـتت دارم...
خدایا کمکم کن...
گاهي سخت مي شود …
دوستش داري و نمي داند
دوستش داري و نمي خواهد
دوستش داري و نمي آيد
دوستش داري و سهم تو از بودنش
فقط تصويري است رويايي در سرزمين خيالت
دوستش داري و سهم تو
از اين همه ، تنهايي است ....
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان میکنی و میگویی
خـــــــدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار...
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
خودت بهم کمک کن
یه بارم که شده توی زندگیم معجزه کن و نذار عشقم از دستم بره
ناامیدم نکن
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است...
وتحمل تنـــهایی بهتر از گدایی محبت است...
آنچه را که دوست داري بدست آور
وگرنه مجبور ميشوي آنجه را که دوست نداري تحمل کني...
دخترک رفت ولی زیر لبش چنین گفت:او یقینا پی معشوق خودمی آید
پسرک ماندولی روی لبش زمزمه ی بود:مطمعنا که پشیمان شده وبرمیگردد
عشق قربانی غروراست هنوز...
بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هستـــــ
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیستــــ
نیست...